آنکه مست آمدو دستی به دل ما زد و رفت*
خود در این خانه ندانم به چه سودا زد ورفت*
خواست تنهایی مارابه رخ ما بکشد*
تنه ای بردراین خانه ی تنها زدو رفت*
دل تنگش سرگل چیدن ازاین باغ نداشت*
قدمی چند به آهنگ تماشازدورفت*