دوست

کوتاه مفید خواندنی

دوست

کوتاه مفید خواندنی

پاییز

وز مهر دارم دیده ای از گریه لبریز

در مهر بی مهر-

هر برگ زردی کز درختی پیر و رنجور -

میافتد و میلغزد و بر خاک راهی می نشیند-

همراه آهی کز دلم سرمیکشد تلخ-

در خاطرم یاد سیاهی می نشیند.

از باد پائیز-

می پیچدم در یاد، فریاد جدایی

وز برگریزش میدود در خاطر من-

پژمردن آن عشق دیرین خدایی

***

در ماه پائیز

او بی خبر از حال من خاموش میرفت-

اما مرا در سینه فریادی نهان بود

یک کاروان اندوه در راه سفر داشت-

خود کاروانسالار پیر کاروان بود.

***

یک روز ابری،روز خاموش و غم انگیز

او بود و من،اما مه او ... یکعمر،تلخی

من بودم و او-

اما نه من .... یک کوه،اندوه

در پیش رو، کوه مصیبت دشت تا دشت-

در پشت سر، دریای محنت،کوه تاکوه.

او رفت خاموش-

من ماندم و اشک-

من ماندم و آه-

من ماندم و فریاد جانکاه.

آن نام جانداروی شیرین-

وآن عشق جاویدان دیرین-

تالحظه های مرگ پیوند-

تا واپسین دم میدود در یاد تلخم

او را چه نامم؟

او را چه گویم؟

او نیمی از من بود و من نیمی از اویم

آن بخت خفته-

همزاد من، نیروی من، بال وپرم بود-

او مادرم بود.

   

 

 م سهیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد